[دو مافیا ] پارت ۴
جین نزدیک ات شد *
ویو ات*
داشت نزدیکم میشد یه چاقو دستش داشت یعنی میخاد منو بکشه چشامو بستم دیدم دستام باز شد خاستم پاشم که منو انداخت روی تخت با یه دستش دستام رو گرف ایی لعنتی چه زوری داشت نتونستم دستمو در بیارم که لبمو بوسید و سی*نه هام رو محکم فشار میداد
ات : ا...ایی بسه ترو خدا (گریه)
جین : گریه نکن دل من با این چیزا رحم نمیاد (هات)
ات : ایی من.... غلط کردم ولم کن (داد)
جین : دیگه دیره
شروع کرد به خوردن سی*نه هام
ات : اهه بسه این چندش کاریا چیه (داد)
جین : ..... (درحال انجام دادن کار خودشه )
از سی*نه هام دست کشید و پامو باز کرد دیگه نمیتونستم مقاومت کنم و همین طور نگاه میکردم که یه لحظه و . .. ا. . . . ر .. .د .. م
ات : اییی
جین پاشد ات رو براید بغل کرد برد گذاشت داخل وان حموم *
بچه ها ببخشید دیر گذاشتم شرمنده
شرط نداریمم
ویو ات*
داشت نزدیکم میشد یه چاقو دستش داشت یعنی میخاد منو بکشه چشامو بستم دیدم دستام باز شد خاستم پاشم که منو انداخت روی تخت با یه دستش دستام رو گرف ایی لعنتی چه زوری داشت نتونستم دستمو در بیارم که لبمو بوسید و سی*نه هام رو محکم فشار میداد
ات : ا...ایی بسه ترو خدا (گریه)
جین : گریه نکن دل من با این چیزا رحم نمیاد (هات)
ات : ایی من.... غلط کردم ولم کن (داد)
جین : دیگه دیره
شروع کرد به خوردن سی*نه هام
ات : اهه بسه این چندش کاریا چیه (داد)
جین : ..... (درحال انجام دادن کار خودشه )
از سی*نه هام دست کشید و پامو باز کرد دیگه نمیتونستم مقاومت کنم و همین طور نگاه میکردم که یه لحظه و . .. ا. . . . ر .. .د .. م
ات : اییی
جین پاشد ات رو براید بغل کرد برد گذاشت داخل وان حموم *
بچه ها ببخشید دیر گذاشتم شرمنده
شرط نداریمم
۵.۶k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.